آنچه بیرون میگذرد و آنچه در درون است
مشابه اند
بیشتر از آنچه بیرون است در درون رخ میدهد
بیشتر از آنچه درون است در بیرون دیده میشود
این دو روی سطح به هم میرسند
سطحی که میتواند مواج باشد، در جریان باشد، آرام
یا سفت و سخت
چهرهای که رویهی سختی نداشته باشد
همواره در حال فوران است
آنچه در درون میگذرد باید در ظرف درون جا شود
وگرنه مثل آتشفان یا مثل آتشنشان
از خشم و یا برای جلوگیری از خشم فوران میکند
فورانش چیزهایی را به بیرون میریزد که از درون او ناشی شده است
احساسات عمیقش
احساساتی که نتوانسته تا الان آنها را سر و سامان بدهد
-=-=-=-=-=-=--=-=-=-=-=-=--=-=--=--=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
جایی نوشته بود
دوست داشتن ساده است
و دانستن این که دوست داشته می شویم یا خیر، سخت نیست
گاهی احساسات عمیق ماست که باعث میشود
شخصی نخواهد خود را درگیر دوست داشتن ما کند
-----
ولی گاهی پس زده شدن مورد سوال است
و سخت تر این است که از فرهنگی برخواسته باشیم
که داستان خود آزاری عشق مجنون، در قاب طلا گرفته شده باشد
باید ترمیم و رفع مشکلات درونی در صدر اولویتها باشد
مشکل این است که در قالب انسان. به طور عادی، نمیتوان دانست که مشکلی وجود دارد.
برای بقا، زخمهای روح بی حس میشوند در کودکی
و کم کم به فراموشی سپرده میشوند در حالی که اسکارهای آن زخمها
بدنهی روح را پر کرده اند
همکارم از مقالهای سخن گفت در مورد قدرت اختیار و این که چقدر تصمیمهای ما تابع محیط است
بنظرم انتخاب "تلاش برای حل مشکلات"، یا "سر کردن با مشکلات" نمودی از قدرت اختیار است.